معنی سرمربی سابق سپاهان

واژه پیشنهادی

سرمربی سابق سویا

میگل مونیوز

فرهنگ عمید

سپاهان

آوازی در دستگاه همایون، اصفهان: نه چنان راست نهادی تو سپاهان و عراق / که کس از راهزنان ناله کند جز طنبور (سلمان ساوجی: لغت‌نامه: سپاهان)،

لغت نامه دهخدا

سپاهان

سپاهان.[س ِ] (اِخ) صفاهان. اصفهان. اصفاهان:
کنون سوی راه سپاهان شوید
وزین لشکر خویش پنهان شوید.
فردوسی.
سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان
برشد بهوا همچو یکی مرغ هوایی.
منوچهری.
و پس از آن زدن پسر کاکو و گرفتن سپاهان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 216).و جبال و گرگان و طبرستان و کرمان و سپاهان و خوارزم و... بکند بسوخت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 423). گاهگاه بر لفظ مبارک راندی که یک حد ملک ما سپاهان است و دیگر ترمد. (کلیله و دمنه).
ملکشه آب و آتش بود رفت آن آب و مرد آتش
کنون خاکستر و خاکی است مانده در سپاهانش.
خاقانی.
میوه های لطیف طبعفریب
از ری انگور از سپاهان سیب.
نظامی (هفت پیکر ص 293).
بدهلیز سراپرده سپاهان
حبش را بسته دامن در سپاهان.
نظامی.
مرا در سپاهان یکی یار بود
که جنگ آور و شوخ و عیار بود.
سعدی (بوستان).
و سلیمان وار هدهد اهالی سباء سپاهان را بکرشمه ٔ غمخوارگی تفقد نمود. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 143). رجوع به اسپاهان و اسبهان و اصفهان و صفاهان شود. || (اِ) نام نوایی است. (شرفنامه). نام پرده ای از موسیقی. (آنندراج). نام پرده ای است از دوازده پرده ٔ موسیقی:
نه چنان راست نهادی تو سپاهان و عراق
که کس از راهزنان ناله کند جز طنبور.
سلمان ساوجی (از شرفنامه).

معادل ابجد

سرمربی سابق سپاهان

794

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری